در حدود یک سال گذشته کمتر روزی بوده که اخبار مربوط به پناهجویان و پناهندگان، از تیترهای اصلی رسانهها در اروپا نباشد. از بریتانیا تا یونان و ترکیه و از اسکاندیناوی تا ایتالیا، پناهجویان از چالشهای عمده دولتها و جامعه بودهاند.
به این ترتیب آنان که در وطن خودشان قربانی جنگ، نقض حقوق بشر و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی بودهاند، در مقصد هم موضوع سیاستگذاریهای دولتها و جهتدهی رسانهها هستند، بدون این که نقش چندانی در وضعیتی که در آن قرار گرفتهاند، داشته باشند.
سوئد: بستن مرزها، اخراج فوری پناهجویان
سوئد، بهشت رفاه که بیش از ۱۶۳هزار پناهجو از طریق مرزهای زمینی در طول سال ۲۰۱۵ به آن وارد شدهاند، حالا برای اخراج فوری ۸۰ هزار پناهجو آماده میشود. دولت سوئد از اداره مهاجرت و پلیس درخواست کرده شرایط اخراج سریع این افراد را فراهم کند.
دولت سوئد میگوید تنها ۵۰ درصد پناهجویانی که سال گذشته وارد این کشور شدهاند، شانس دریافت پناهندگی دارند. به گفته وزیر کشور، دولت درصدد اجاره چند فروند هواپیما و انتقال گروهی پناهجویان به خارج از خاک سوئد است.
وزیر کشور سوئد هشدار داده، از آنجا که تعداد زیادی از پناهچویان مشمول اخراج ممکن است به زندگی مخفیانه روی آورند، پلیس باید برای «شناسایی و دستگیری آنها» آماده باشد. برای این عملیات تعداد کارمندان پلیس مرزی سوئد از هزار نفر به دو هزار نفر افزایش پیدا خواهد کرد.
سوئد از چند ماه پیش قانون کنترل ورود را در مرزهای خودبه اجرا گذاشته است.
دانمارک: از نقض صریح مالکیت تا خودزنی
دولت راستگرای دانمارک روز سهشنبه ۲۶ ژانویه/ ششم بهمن، قانونی در پارلمان این کشور به تصویب رساند که تقریبا هیچکس نمانده که از آن انتقاد نکرده باشد: از جمله نهادهای مدنی و کنشگران عرصه عمومی، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، عفو بینالملل، سایر دولتهای اروپایی و مهمترین همپیمانان بینالمللی دانمارک مانند آمریکا و بریتانیا.
بنا بر این قانون که با ۸۱ رأی موافق تصویب شد، پناهجویان در بدو ورود به دانمارک تفتیش خواهند شد و اگر داراییشان بیش از ۱۰ هزار کرون دانمارک (حدود هزار و ۳۰۰ یورو) باشد، اموالشان ضبط خواهد شد.
قرار است اموال و پولهای مصادره شده در اختیار صندوق اداره مهاجرت و پناهندگی قرار بگیرد تا در آینده برای تامین مخارج خود این افراد هزینه شود. این قانون بخشی از اصلاحات قانون مهاجرت است که قرار است ورود پناهجویان را محدود کند.
بر اساس این قانون، دستکم سه سال طول خواهد کشید تا خانواده پناهجویان پذیرفته شده تنها به آنها بپیوندند. همه اینها در حالی است که در سال گذشته تنها ۲۱هزار پناهجو وارد دانمارک شدهاند.
دولت دانمارک همچنین آگهیهایی را در روزنامههای عربیزبان خاورمیانه منتشر میکند تا -به گفته خودش- «به پناهجویان ثابت کند دانمارک کشور جذابی برای آنها نیست.»
آلمان: حدنهایی برخوردها
آنچه که «بحران پناهجویی در اروپا» خوانده میشود، در آلمان به حد نهایی خود رسیده است. سیاستهای درهای باز دولت، هرچند علاوه بر احزاب راست افراطی، احزاب خارج از دولت، احزابی که در دولت ائتلافی حضور دارند، حتی در حزب خود قدرتمندترین سیاستمدار حال حاضر اروپا هم مورد اجماع نبود، برای مدتی نهچندان طولانی اجرا شد که و در نتیجه آن، برابر اعلام دولت، یک میلیون و ۱۰۰هزار پناهجو وارد آلمان شدند. این در حالی است که در سال ۲۰۱۴، تنها ۲۰۲هزار تقاضای پناهندگی در آلمان ثبت شده بود؛ رقمی ۶۰درصد بیشتر از سال ۲۰۱۳.
اما به گفته حمید نوذری، مسئول کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلین، برای اولینبار در طول ۳۰ سال گذشته، باید به اعداد و ارقامی که اداره آمار آلمان درباره پناهجویان ارائه میکند، با احتیاط نگریست.
در حالی که پلیس و دولت آلمان میگویند یک میلیون و ۱۰۰هزار پناهجو در سال گذشته وارد آلمان شدهاند، تنها بین ۴۵۰ تا ۴۸۰هزار تقاضای پناهندگی ثبت شده است.
پنج هزار و ۳۰۰ ایرانی در سال ۲۰۱۵ در آلمان تقاضای پناهندگی کردهاند (که خود ۷۰ درصد بیش از سال ۲۰۱۴ است) و پلیس میگوید تنها در دو ماه آخر سال، ۱۸هزار ایرانی وارد آلمان شدهاند.
این رقم در مورد افغانستانیها به مراتب بیشتر است: ۳۰هزار افغانستانی تقاضای پناهندگی کردهاند (سه برابر بیشتر از سال ۲۰۱۴)، درحالی که حدود ۱۵۰هزار افغانستانی وارد آلمان شدهاند.
نوذری میگوید که نهادهای دولتی در آلمان پاسخگوی نیازها نیستند و بسیاری از پناهجویان هنوز حتی نتوانستهاند نام خود را ثبت کنند: «در گذشته دو-سه روز طول میکشید که فرد تقاضای پناهندگی بدهد، اما حالا ممکن است ماهها طول بکشد. در گام بعدی گاه حدود ۱۷-۱۸ ماه طول میکشد که پناهجو برای مصاحبه به اداره پناهندگی دعوت شود و بعد مدت نامشخصی طول میکشد که تقاضای او بررسی و قبول یا رد شود.»
به گفته نوذری، پروسهای که در دهههای ۸۰ و ۹۰ بین سه تا چهار ماه طول میکشید، الان گاه به دو سال و بیشتر میرسد.
برای مثال تا سال ۲۰۱۳ نهایتا سالانه شش-هفت هزار پناهجو وارد برلین شدهاند، اما در سال ۲۰۱۵، ۶۰هزار پناهجو به این شهر آمدهاند. صفهای شبانهروزی در مقابل اداره بهداشت و تامین اجتماعی این شهر (اولین جایی که باید درخواست پناهندگی را ثبت کرد)، از ماه آگوست تاکنون همچنان به چشم میخورند. پناهجویان و خانوادههایشان در حالی که حتی موفق نشدهاند نام خود را ثبت کنند، شبها را در حیاط این سازمان میخوابند و روزها در صف میایستند. دولت مسئولیت چندانی در مورد تامین غذای آنها نپذیرفته و داوطلبانی که تحت عنوان سازمان مردمنهادی به نام «موآبیت هیلفت» به پناهجویان کمک میکنند، میگویند که اگر کمکهای مردمی نباشد، پناهجویان گرسنگی خواهند کشید.
در آرزوی زندگی بهتر
افزایش تعداد پناهجویان در اروپا، قبل از هر چیز معلول جنگ در خاورمیانه و گرسنگی در آفریقاست. از میان دو میلیون سوریای که در ترکیه آواره بودهاند، در سال ۲۰۱۵ چیزی حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار نفر خود را به اروپا رساندهاند؛ بهویژه به این دلیل که ترکیه مرزهای خود را باز کرد و مانع خروج آوارگان نشد. در این سو هم اروپا مجبور شد موج پناهجویان را -به دلیل تحت فشارهای اجتماعی- بپذیرد.
ناامن شدن روزافزون افغانستان با خروج تدریجی نیروهای ائتلاف (به گزارش وزارت خارجه آلمان، شرایط افغانستان از زمان پیش از حمله نیروهای ائتلاف به این کشور بدتر شده است)، میتواند دیگر دلیل سه برابر شدن پناهجویان افغانستانی باشد.
اما عمده پناهجویان ایرانی و افغانستانی اخیر، چه کسانی هستند و چرا وطنشان را ترک کردهاند؟
به گفته مسئول کانون پناهندگی سیاسی ایرانی در برلین کِیس بخش عمدهای از ایرانیان متقاضی پناهندگی، «تغییر دین» است و نسبت آن با سایر موضوعات درخواست پناهندگی مانند فعالیت سیاسی و مدنی، روزنامهنگاری، همجنسگرا بودن و …، قابل مقایسه نیست.
نوذری به رادیو زمانه میگوید: «این میزان پناهجویی را باید نتیجه نابهسامانی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و نداشتن چشماندازی برای آینده در ایران در نظر گرفت. افراد بین ۲۰-۳۰ ساله هیچ چشمانداز جدیای برای خودشان در ایران نمیبینند و به دنبال زندگی بهتر، کار، احترام به شخصیتشان و زندگی آرام با ارتقای شغلی و وضعیت بهتر هستند.»
برای افغانستانیها ناامنی در آن کشور مشکل اصلی است. اما برای آندسته که در ایران زندگی کردهاند، موضوع کمی متفاوت است: «افغانستانیهای میانسال هر بلایی که در ایران سرشان آمده، تحمل کردهاند و ماندهاند. اما وقتی کار به فرزندانشان میرسد دیگر تحمل نمیکنند. میبینند آیندهای برای بچههایشان وجود ندارد. امکان تحصیل، کار و زندگی برابر برای بچههایشان فراهم نیست. افق دید آنها بهخاطر رسانهها و ارتباطات باز شده است و حاضر نیستند فرزندانشان زیر ستمی بروند که خوشان بودهاند و سر این مساله کوتاه نمیآیند.»
چند برابر انسان، همان امکانات
افزایش تعداد پناهجویان خودبهخود بهمعنی سختتر شدن شرایط پناهجویی است و سیاست درهای باز، به معنی تخصیص منابع و اعتبار بیشتر برای پناهجویان نبوده است.
علاوه بر افزایش دوران پناهجویی، شرایط زندگی در این دوران هم به مراتب سختتر شده است و کمپهای پناهجویی پذیرای جمیعتی چند برابر ظرفیت واقعیشان هستند.
در ایالت بایرین، از ثروتمندترین ایالتهای آلمان، هشت پناهجو باید در اتاقهای سهدرچهار زندگی کنند. در برلین ظرفیت کمپهای پناهجویی تکمیل است و پناهجویان خودشان باید هتل یا مسافرخانهای برای سکونت خود بیابند که هزینه آن را دولت میپردازد. در ایالت نوردراینوستفالن در غرب آلمان، یک خانواده چهار نفره ایرانی در اتاقی حدودا ۱۵متری زندگی میکنند.
بحرانهای بهوجودآمده پس از ورود گسترده پناهجویان، باعث شده جناح راست دست بالا را در دولت داشته باشد. بخشی از قوانینی که در اثر جنبش پناهجویی در سالهای گذشته به نفع پناهجویان تغییر کرده بود، حالا به جای خود باز میگردد: پناهجویان در سه ماه اول حق ندارند –جز با اجازه مسئولان- از شعاع ۴۰کیلومتری محل اقامت خود خارج شوند و در برخی ایالتها بستههای غذایی بار دیگر جانشین حقوق نقدی پناهجویان شده است.
در این میان ایرانیان وضعیت نسبتا بهتری دارند. نوذری ضمن تایید سخت شدن وضعیت پناهجویی در اروپا و آلمان، معتقد است باید آن را در چارچوب خودش دید: «حدود دو سال از زندگی انسانها در طول دوران پناهجویی عملا به هیچ میگذرد. اما بخش مثبت ماجرا این است که خلاف گذشته، حالا برای پناهجویانی که از ایران، عراق، اریته و سوریه میآیند در همان دوران پناهجویی کلاسهای رسمی آلمانی برگزار میشود؛ کلاسهایی که قبلا فقط شامل پناهندگان بود.»
او میگوید که در تلاش هستند تا افغانستان را هم به این کشورها اضافه کنند: «دولتهای اروپایی اما قصد دارند با سختتر کردن شرایط پناهجویی، تا حد ممکن عدهای را از آمدن به اروپا منصرف کنند. اما برای شهروندان کشورهایی که در آنها جنگ، ناامنی و نقض صریح حقوق بشر وجود دارد، شرایط از برخی لحاظ نسبت به سالهای گذشته حتی کمی بهتر شده است.»
جشن سال نو، پایان روزهای خوش
آنچه که گروهی ظاهرا هزار نفره در شب سال نوی میلادی در شهر کلن انجام دادند، نه تنها زندگی پناهجویان تازهوارد به آلمان، که بخش عمدهای از خارجیهای تمام اروپا را تحت تاثیر داد.
جناح راست ائتلاف حاکم به این بهانه در موضع قدرت قرار گرفته و روزی نیست که خبری از سختتر کردن شرایط پناهندگی منتشر نشود. در آخرین نمونه، روز جمعه ۲۹ ژانویه/ نهم بهمن، احزاب حاضر در دولت به توافقی رسیدند که بر اساس آن الجزایر، تونس و مراکش کشورهای امن اعلام شدند. همچنین شرایط پیوستن خانواده پناهجو به او سختتر و طولانیتر شد. این توافق همچنین شرایط را برای بازگرداندن پناهجویانی که دست به بزهکاری بزنند آسانتر کرده است.
اما در عرصه اجتماعی هم اوضاع تغییر کرده است. جامعه نسبتا محافظهکار آلمان که در این چند ماه پناهجویان را با آغوش باز پذیرفته بود، حالا در عرصه عمومی قافیه را به گروههای راست افراطی باخته است.
مسئول کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلین به رادیو زمانه میگوید: «در مترو و دیگر اماکن پرازدحام میتوان دید که آن حالت نسبتا گشادهروییای که پیش از سال نو در سطح جامعه نسبت به خارجیها وجود داشت، از بین رفته است و غر زدن و نق زدنها زیاد شده است.»
به گفته نوذری، محافظهکاران و راستها دنبال بهانه بودند و اتفاق کلن این بهانه را به آنها داد: «خشونت جنسی در آلمان وجود دارد، اما در این شکل و ابعاد، واقعا بیسابقه بود. خشونت جنسی اتفاق افتاده است و بدون اما و اگر محکوم است، اما ربط دادن آن به این که اینها پناهجو بودند، سوءاستفاده از این جریان است. راست دنبال بهانه بود و بهانه را پیدا کرد. به نظر من این بهانه قابل قبول نیست. برای کاهش چنین اتفاقاتی، باید قوانین علیه خشونت جنسیتی را سفت و سختتر کرد، نه اینکه از آن استفاده ابزاری کرد علیه یک گروه اجتماعی به نام پناهجو یا پناهنده.»
گرچه فضای عمومی بعد از واقعه کلن علیه پناهجویان و خارجیهای «مسلمان» اهل خاورمیانه تشدید شده است، اما این تمام ماجرا نیست. آنچه شب سال نو در کلن رخ داد، جامعه دو قطبی و پیچیده آلمان را پر تنشتر و دو قطبیتر کرده است.
لیزا، دانشجوی سال آخر پزشکی در برلین که یک روز در هفته برای کمک به پناهجویان به کمپهای پناهندگی میرود، از اینکه واقعه کلن را به پناهجوها ربط میدهند، عصبانی است. او به رادیو زمانه میگوید: «خشونت جنسی در آلمان از جانب خود مردهای آلمانی هم وجود دارد. تعمیم دادن آن به همه پناهجویان نژادپرستانه است.»
یک دختر دانشجوی چینی در برلین هم میگوید: «در طول هشت سالی که در اروپا زندگی میکنم، بعد از اتفاق کلن مادرم برای اولین بار برایم پیام فرستاد که مراقب خودم باشم، دیروقت شب بیرون نروم و ….»
او هم از این واکنشها عصبانی است و میگوید بارها از جانب خود آلمانیها، اتریشیها و هلندیها مورد آزار جنسی قرار گرفته است و این ربطی به ملیت و دین آنها ندارد. از زمانی که این فضا علیه پناهجویان ایجاد شده، او یک روز در هفته برای کمک به پناهجویان به کمپها میرود.
زمانی برای مرگ رویاها
یکی از تلویزیونهای آلمان در روز ۲۷ ژانویه/ هفتم بهمن، در گزارشی نشان داد که تنها در ماه دسامبر سال گذشته، ۲۰۰ پناهجوی عراقی به درخواست خودشان به کشورشان بازگشتهاند. گزارش دیگری هم میگوید که روزانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ پناهجوی ایرانی، افغانستانی و عراقی داوطلبانه به کشورهایشان بازگردانده میشوند.
میلاد، پسر ایرانی ۱۸ سالهای است که اوایل بهمن ماه بعد از هشت ماه زندگی در آلمان به عنوان پناهجو به درخواست خودش به ایران بازگشت. دلیل خروج او که در ایران دیجی است، سختی کارش و «گیر دادنها» بوده: «خسته شده بودم از بس فیش حقوقی برایم گذاشتند و آمدم بیرون.»
او در مورد وضعیت زندگیاش در آلمان اما میگوید: «بلاتکلیف بودم. بعد از دو سال تازه باید میرفتم دورههای آموزشی پیش از کار. اجازه کار داشتم، اما به خارجیها کار نمیدهند. حقوقی هم که میدادند کفاف نمیداد. میخواستم در کلاب دیجی باشم که شغل خیلی پردرآمدی است. یک بار هم تست دادم و قبول شدم. اما گفتند زبانت پرفکت نیست و سیتیزنی نداری.»
او در پاسخ به این سوال که تصورش از اروپا، چه فرقی داشته با آنچه که واقعا دیده است، میگوید: «خیلی فرق داشت. اصلا آن چیزی که تصور میکردم نبود. به ما گفته بودند تا برسید خیلی خوب ازتان استقبال میکنند. زود نیازهایتان را برطرف میکنند و زود به هر چیزی که بخواهی میرسی. اما در این چند ماه چیزی ندیدیم. بعضی شبها گرسنه هم ماندیم.»
او که برای رسیدن به آلمان ۴۰میلیون تومان هزینه کرده بوده، با برگه سفری که از سفارت ایران دریافت میکند، به شکلی قانونی به ایران برمیگردد. بعد از رسیدن به ایران «یکی-دو روزی» بازداشت میشود.
میلاد به خاطر خروج غیرقانونی از کشور، به یک میلیون تومان جریمه محکوم شده است.
او میگوید: « وضعیت ما در آلمان مثل این است که یک افغانی بیاید داخل ایران، چهطور باهاش برخورد میکنند؟ البته برخوردشان خوب بود، ولی آه در بساط نداشتیم. هر کسی از ایران برود، اشتباه بزرگی کرده است. امکاناتش فقط آزادی بود و عزت و احترامی که مردمش دارند. وگرنه هیچ کجا ایران نمیشود.»
او میگوید که خیلیها به ایران بازگشتهاند و خیلیها دارند برمیگردند.
یکی از این خیلیهایی که دارند برمیگردند، مصطفی نام دارد. شهروند ۲۵ساله ایرانی که در ایالت بایرن آلمان پناهجوست و حالا تقریبا همه کارهایش را برای بازگشت انجام داده است: «آلمان دیگر جای ماندن نیست. خیلی شرایط را سفت گرفتهاند. یک حساب بانکی نمیتوانم باز کنم. باشگاه نمیتوانم بروم. نمیتوانم بروم کلاب برقصم.»
با وجود گذشت هفت ماه از ورود او به آلمان، هنوز قرار مصاحبه به او ندادهاند و بهخاطر اثر انگشتی که در مجارستان از او گرفتهاند، ممکن است به آنجا برش گردانند. وضعیت سکونت مصطفی هم مناسب نیست: «هشت نفریم در یک اتاق سهدرچهار. غذا را در اتاقمان درست میکنیم. سه تا توالت و حمام داریم برای ۱۵۰ نفر که همیشه کثیف است و خودمان تمیزش میکنیم.»
– چرا آمدی آلمان؟ در ایران چه مشکلی داشتی؟
– نمیتوانستم زندگی بکنم. دلیلش روشن است. آزاد نیستی. پلیس گیر میدهد. سیاسی نبودم، مشکل حادی نداشتم. اما زندگی هم نمیتوانستم بکنم. خفقانمانند بود. مشکل اقتصادی هم نداشتم. الان هم روی سوسیالی که از دولت میگیرم حساب نمیکنم و از ایران تامین میشوم. بهخاطر نداشتن آزادی تحت فشار بودم.
مصطفی از طریق سفارت برای گرفتن برگه سفر اقدام کرده و به او گفتهاند کسانی که قبل از ۲۲ بهمن بازگردند، مشمول عفو میشوند.
سعید کلانکی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر که هماکنون در کمپهای پناهجویی آلمان بهشکل داوطلبانه کار میکند، به رادیو زمانه میگوید که هفته قبل را به انجام کارهای اداری چهار افغانستانی گذرانده است که میخواهند به کشورشان برگردند. این چهار نفر که بخش زیادی از عمر خود را در ایران گذراندهاند، به کلانکی گفتهاند که در ایران پول خوبی درمیآوردهآند، اما در اینجا حتی اجازه کار ندارند.
کلانکی میگوید که چون این افراد خودشان را زیر ۱۸سال معرفی کرده بودند، دولت اجازه بازگرداندنشان را نمیداد و برای این که برگردند، پذیرفتند که دروغ گفتهاند و سن واقعیشان را گفتند: «آنها شرایط خودشان را در اینجا آنقدر تحقیرآمیز میدانند که حاضرند برگردند.»
آیا تغییر نجومی کمیت پناهجویان در آلمان، به معنای تغییر در کیفیت این پناهجویان هم هست؟ بهعبارت دیگر، پناهجویان این موج جدید چه کسانی هستند و چرا عدهای از آنها ظرف چند ماه پشیمان شدهاند و میخواهند به کشورشان برگردند؟
حمید نوذری در پاسخ به این سوال میگوید: «هر موجی آدمهایی با خود دارد که ناخواسته است. کسانی با این ویژگیها که برویم ببینیم چه خبر است، میشود از این موضوع استفاده کرد یا نه و …. به نظرم هم میان ایرانیها و هم افغانستانیها تعداد نه چندان کمی در این مجموعه جا میگیرند.»
او در مورد کسانی که برمیگردند یا میخواهند برگردند هم میگوید: «به نظر میرسد آن قشری برمیگردد که انتظارات سریعی از پناهندگی داشت. کسانی که پناهندگی را با گرفتن گرینکارت آمریکا یکی گرفته بودند و فکر میکردند به محض اینکه به اینجا برسند کار پیدا میکنند. آنها که تصورات عجیبی از امکان تحصیل و مسکن و کار داشتند و فکر میکردند در چند سال میتوانند زندگی کاملا متفاوتی برای خودشان بسازند. اصلا این تصور را نداشتند که بروند در کمپها با چند صد یا چند هزار نفر دیگر زندگی کنند، ماهها سرگردان باشند و وضعیت تحصیل فرزندانشان و جذبشان به بازار کار مشخص نباشد. این قشر است که میخواهد برگردد. تعداد آنها که تصور غلوآمیز و اشتباهی از زندگی در غرب داشتهاند، در موج اخیر افزایش یافته است.»