کارشناسان میگویند وعده “ما موفق میشویم” آنگلا مرکل که میتوانست به موتوری برای رسیدگی به وضع صدها هزار مهاجر در جامعه آلمان تبدیل شود، اکنون فقط به ماشینی برای سرعت بخشیدن به اخراج آنها تبدیل شده است.
دولت آلمان بیش از یک سال و اندی است که قوانینی برای “جذب فرهنگی سریع” یا “رسیدگی فوری” به تقاضای پناهندگی پناهجویان وضع کرده است.
تعیین تکلیف با پناهجویانی که ظرف دو سال گذشته در ابعادی غیرمنتظره وارد این کشور شدند، بسیاری از ادارات و مراکز مسئول را با این واقعیت روبرو کردند که مطلقا آمادگی رتق و فتق امور این شمار از پناهنده را در زمانی کوتاه ندارند. آنچه این مراکز در نهایت از پس انجام آن برآمدند، تامین جا، غذا و لباس برای تازه واردها بود.
بسیاری از این پناهجویان قبل از آنکه در کمپهایی که به آنجا فرستاده شده بودند، ثبت نام شوند به شهر دیگری رفتند و کسی نمیداند از کدام گوشه آلمان سردرآوردند. معضل بزرگ امنیتی و نیز ایجاد امکانات لازم برای اسکان، جذب و آموزش این پناهندگان هم قوز بالا قوز شد.
شعار “ما موفقمیشویم” آنگلا مرکل هم بیش از آنکه به موفقیت سیاست درهای باز بر روی پناهندگان بینجامد و روحیه پذیرا بودن را در جامعه دامن زند، به اهرمی بر ضد خود او، خارجیستیزی و نهایتا به تصویب یک رشته مقررات و قوانین منجر شد که در عمل ناقض حقوق اولیه پناهندگی کسانی است که به دلایل مختلف مجبور به ترک کشور خود شدهاند.
بسته پیشنهادی “رسیدگی فوری” که سپتامبر سال ۲۰۱۵ تصویب شد، اتباع گروهی از کشورهای حوزه بالکان را به شکل فلهای در فهرست مهاجرانی از “کشورهای امن” قرار داد و به این ترتیب گرفتن پناهندگی برای آنان را تقریبا ناممکن ساخت. وضع برای افغانها هم بهتر نیست. از نظر دولت آلمان، افغانستان نیز کشوری “امن” است؛ کشوری که طالبان و داعش در آن جولان میدهند.
بنا بر قانون “رسیدگی فوری” پناهجویانی که تقاضای پناهندگیشان رد میشود، باید بدون فوت وقت و بدون هشدار قبلی اخراج شوند. بلایی که ممکن است بر سر هر پناجویی بیاید.
به گفته سباستین لوودویگ، سخنگوی موسسه خیریه “دیاکونی” آلمان: «”قانون رسیدگی فوری” در حقیقت مقرراتی برای رسیدگی سریعتر به وضع پناهجویان و گرفتن حق پناهندگی سریعتر آنها نیست، بلکه قانونی است برای اخراج فوری آنها.»
چرا و چگونه؟
حمید نوذری، مسئول کانون پناهندگان سیاسی ایرانی در برلین به دویچهوله میگوید: «این سریعتر کردن کار عملا وضع پناهندگانی که میبایستی این امکان را داشته باشند که پیش از مصاحبه از حقوق خود آگاه شوند، به مخاطره میاندازد. آنها باید این فرصت را داشته باشند که به ما مراجعه کنند تا بتوانیم به آنها بگوییم روند سوال و جواب چگونه است، برای چه سوالهایی باید آمادگی داشته باشند، کدام اسناد را باید همراه خود ببرند، یا این که میتوانند وکیل یا همراه داشته باشند یا خیر، و این از قبیل. یا مثلا اگر قرار است به تقاضای زنی رسیدگی شود که مورد تعرض جنسی قرار گرفته، بتوان به این زن راهنماییهای لازم را کرد؛ اینکه میتواند تقاضا کند که کسی که با او مصاحبه میکند و مترجم او یک زن باشد.»
او از سرنوشت یک خانواده ایرانی میگوید:
«این خانواده جمعه وارد برلین شده و خودش را معرفی کرده بود، دوشنبه اثر انگشت گرفتند و سهشنبه برای مصاحبه رفتند. آنها اصلا به فضای مصاحبه و اینکه چه حقوقی دارند آشنایی نداشتند، اصلا آن آرامشی که لازم بود تا بتوانند وقایعی که برسرشان آمده را دوباره بازنگری و مرور کنند و بتوانند آنها را درست توضیح دهد، نداشتند. من در دو هفته با سه نمونه مشابه این مورد روبرو شدم.»
بیشتر پناهجویانی که در پروسهای اینچنینی در مصاحبه برای پذیرش پناهندگیشان شرکت میکنند، نمیتوانند توضیح دهند که چرا فرار کردهاند و چرا معتقدند که دولت آلمان باید از آنها حمایت کند. در عین حال که زمان مصاحبه هم بسیار کوتاه است و سوال شونده زیر فشار زمان قادر نیست وضع خود را آن طور که باید و شاید توضیح دهد و تنها به این اکتفا میکند که بگوید از ترس این که کشته شود فرار کردهاست.»
سباستین لوودویگ میگوید که در این گونه پرسش و پاسخها، امکان اشتباه یا تناقضگویی پناهجو زیاد است و هر تناقضی میتواند به سادگی به رد تقاضای پناهندگی بینجامد.»
در “جاده” ثبتنام
قانون برای متقاضی پناهندگی این را در نظر گرفته است که در صورت رد پناهندگی به دلیل تناقض در توضیح دلایل آن، یک بار دیگر امکان این را بیابد که این تناقض را برطرف کند. اما سباستین لوودویگ میگوید که در شرایط فعلی شانس توضیح دوباره به کسی داده نمیشود.
او از پروسهای به نام “جاده ثبتنام” سخن میگوید. “جاده”ای که مانند ریل کارخانه تقاضاها را به دهان ماشینی میریزد، بدون اینکه پناهجو هیچ فرصتی برای این داشته باشد که بداند چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد: «در جاده ثبتنام تنها چند ساعت پس از آنکه مصاحبه تمام شد، نتیجه را به پناهجو اطلاع میدهند.»
این روش در اصل برای موارد “آسان” در نظر گرفته شده است یا به گفته سباستین لوودویگ کسانی که وضعشان روشن است و به سادگی میتوان درباره پذیرش یا رد پناهندگی آنها قضاوت کرد. مثلا کشورهایی مانند بوسنی، کوزوو و آلبانی که امن به شمار میروند.
اما سوال این جاست که آیا رسیدگی به تقاضای پناهندگی بر اساس ملیت و تابعیت و یا جغرافیایی که پناهجو از آن آمده، معیار درستی است؟ سباستین لوودویگ میگوید که این معیار قربال کردن به خودی خود مشکلزاست چون اصل بر سرعت کار قرار گرفته است. از جمله به این دلیل که کسانی که امکان پذیرفته شدن پناهندگیشان بالاست باید مدت زمان بیشتری، گاه تا دو سال صبر کنند.
حمید نوذری از پناهجویانی میگوید که مدتی طولانی است در انتظار رسیدن زمان مصاحبه و روشن شدن تکلیف خود هستند: «شمار کسانی که به مصاحبه دعوت میشوند، از عده کارکنانی که قرار است به پرونده آنها رسیدگی کنند، خیلی بیشتر است و این باعث میشود که بسیاری از آنها بارها بیایند و بعد از ساعتها انتظار بدون نتیجه برگردند. ما مواردی را داشتیم که پناهجویی را هفت، هشت بار به کمپ برگرداندند و دوباره برایش قرار گذاشتند و این بیشتر در مورد افراد قدیمیتر صادق است.»
تقسیم نابرابر امکانات میان پناهجویان
پناهجویان افغان تا به حال بارها شکایت کردهاند که به آنها و کودکانشان به هیچ عنوان امکاناتی داده نمیشود که در اختیار پناهجویان سوری گذاشته میشود. موضوعی که باعث ایجاد فاصله میان پناهندگان و حتی بروز خشونت و دشمنی در اقامتگاههای پناهندگان میشود. به عنوان مثال پناهجویان افغان در برلین تا به حال بارها دست به تظاهرات و تجمع زدهاند تا به شکایاتی که از پناهندگان همکمپ خود دارند، رسیدگی شود.
به گفته سباستین لوودویگ برای کسانی که شانس خوبی برای پذیرفته شدن دارند، از جمله سوریها، امکان شرکت در کلاسهای آموزشی و بازار کار از همان ابتدا مهیاست. به عنوان مثال یک سوری میتواند در طول پروسه رسیدگی به تقاضای خود، از این امکانات برخوردار باشد، اما یک افغان نه. این باعث میشود که گروهی از پناهجویان تا پایان زمان رسیدگی به وضعشان و گرفتن جواب آری یا نه، از هرگونه امکاناتی محروم باشند و به شدت منزوی شوند.
سخنگوی دیاکونی معتقد است که این امکانات مادام که متقاضیان پناهندگی در آلمان زندگی میکنند، باید به همه آنها داده شود، حتی اگر در انتهای این روند مجبور به ترک خاک آلمان شوند. این تنها میتواند به نفع کشور میزبان و همین طور به نفع کسی باشد که باید به وطن خود بازگردد.