پرستو فروهر در مراسم یادبود قربانیان قتلهای سیاسی آذر ۷۷ بر ضرورت زنده نگه داشتن نام و یاد آنها تاکید کرد. او در برلین از سفر خود به تهران برای برگزاری مراسم یادبود گفت و به پرسشهای حاضران پاسخ داد.
ایران
قتلهای سیاسی ۷۷؛ یادآوری یک جنایت برای تقویت نیروی استقامت
پرستو فروهر در مراسم یادبود قربانیان قتلهای سیاسی آذر ۷۷ بر ضرورت زنده نگه داشتن نام و یاد آنها تاکید کرد. او در برلین از سفر خود به تهران برای برگزاری مراسم یادبود گفت و به پرسشهای حاضران پاسخ داد.
شامگاه جمعه، ۲۵ آذر (۱۴ دسامبر) مراسم بیستمین سالگرد قتلهای سیاسی آذر ۷۷ موسوم به قتلهای زنجیرهای به دعوت کانون پناهندگان سیاسی برلین و کمیته دفاع از زندانیان سیاسی با تکنوازی تار سپیده صفی آریان آغاز شد.
سپس گرداننده برنامه، شاعر مقیم برلین شهروز رشید سخنان کوتاهی در باره کشتار دگراندیشان در جمهوری اسلامی ایران بیان کرد.
پرستو فروهر در آغاز سخنرانی خود از “آن جانهای شیفته” یاد کرد «که در چنین روزهایی در سال ۱۳۷۷ یکی پس از دیگری محکوم حکمی مخفیانه شدند، محاصره شدند، ربوده شدند، به خانه شان هجوم رفت، جسم و جان گرامی شان درد کشید و با خشونتی هولناک کشته شدند».
به اعتقاد این هنرمند برجسته، سالگردها وقتی به عددهای روند می رسند انکارناپذیرتر میشوند، «انگار قطعیت عدد، سنگینی بار تاریخ را بیش از پیش در خود حمل میکند. گذشته خود را با شدتی به اکنون پرتاب می کند تا لزوم یادآوری و تأمل را به رخ بکشد.»
او در ادامه سخنانش ضمن بیان اینکه در ماه های اخیر بیش از گذشته به مسأله فاعلیت در امر دادخواهی فکر کرده، گفت که در پی یافتن پاسخ به این پرسشهاست که چگونه میتوان از یادآوری جنایاتی که در جمهوری اسلامی ایران رخ دادهاند نیروی استقامت و اعتراض استخراج کرد، «از دل رنج، تعمق و آگاهی بیرون کشید و گرفتار کلیشههایی که امکان بازخوانی و تأمل را مسدود میکنند، نشد (…) چگونه میتوان بر هویت خودساخته و درونی حرکت دادخواهانه پافشاری کرد.»
پرستو فروهر معتقد است که گفتگو میان کسانی که در پیشبرد دادخواهی نقش اساسی داشتهاند، میتواند به بازخوانی نقادانه روند دادخواهی بیانجامد و «روایت تاریخی این روند را غنیتر کند.»
او در ادامه اظهار داشت که این دادخواهی به پیگیری قضایی یا درخواست پشتیبانی از نهادهای مدافع حقوق بشر محدود نبوده «بلکه تلاشی بوده است برای پاسخگو کردن نهادهای قدرت؛ ایستادگی در برابر بیعدالتی ساختاری؛ یادآوری جنایت ها و روشنگری زمینه ها و بستر سازمانی و فکری آن؛ مخالفت با مجازات اعدام و مرزبندی با شیوه های انتقام جویانه؛ ایستادگی بر سر حق یادآوری و بزرگداشت کشته شدگان؛ رسوا کردن شیوه های گوناگون انکار و تحریف؛ شهادت دادن و روایت تجربهها و ساختن الگوهای کوچک ایستادگی.»
شهر دلهره و استیصال
فروهر در ادامه سخنرانی به سفر اخیرش به تهران پرداخت، سفری که به دلیل حکم شش سال حبس تعلیقی با ترس و دلهره انجام گرفته است. او میگوید: «اگر نمیرفتم، تداوم یکی از رشته های دادخواهی، که حضور من است به عنوان یک بازمانده، شاهد و دادخواه، در آن مکان یادآوری، که خانه و قتلگاه پدر و مادرم است، پاره میشد. آن سنت کوچک استقامت که در طی بیست سال در همراهی و با حمایت دیگران ساخته و پرداختهام در گذشته جا میماند. اگر دادخواهی در حفظ این رشتههای باریک تداوم واقعی میشود، پس مسئولیت من رفتن بود. آن نگرانی و ترس هم با من آمد تا فرودگاه، تا مواجهه با تهران که دیگر مدتهاست که شهر ترسخوردهای نیست.»
هنرمند مقیم آلمان به حاضران که برخی از آنان پناهندگان ایرانی مقیم برلین هستند و شماری از آنها ۳۸ سال است که به ایران نرفتهاند از تهران میگوید: «تنگدستی به شدت پیشروی کرده و فقر نمایان تر شده است. شهر گاه مستاصل و عاصی به چشم می آید، گاه سرخورده و مغموم اما ترس از سرکوب و دل بستن به قولهای پوشالی سردمداران حکومتی را انگار پشت سر گذاشته است. گاه فکر میکنی پیکره ای است رنج کشیده که از شدت بحران به خود می پیچد، گاه انگار خود را دلداری می دهد، بردباری می کند تا از پا درنیاید. کافیست در شهر پرسه بزنی و خود را به گشاده دستی ارتباط های انسانی آن بسپاری تا دلهره و واهمهای را که زیر پوست شهر میتپد حس کنی. در همان گفتگوهای اتفاقی و کوتاه هم گاهی جمله هایی تکرار می شود که بازنمای آن واهمه ی عظیم از آینده است: نمیدانم چه خواهد شد؟ یعنی چه خواهد شد؟
و در منظر افق ناامن و هولناک آینده، مردم شهر با روزمرگی دست و پنجه نرم میکنند. همان روزمرگی که در گذشته گاه پر از چشم پوشی بر بیعدالتی و مماشات با ظلم به نظر میرسید، حالا بیشتر تلاشی برای حفظ تداوم زندگی در شرایط بحرانی می نماید و آدم را بیش از پیش به همدلی و احترام وامیدارد. و از دل همین روزمرگی ست که در بزنگاه ها و مکانهایی یک باره شعار و تجمع و اعتراض زبانه می کشد.»
دادگاه و دو عکس
فروهر در ادامه به روند دادگاه تجدید نظری پرداخت که در همان روزهای اول اقامتش در تهران برایش تشکیل شده و هنوز هم حکم خود را صادر نکرده است.
هدف او در سفر به تهران نه شرکت در این دادگاه بلکه برگزاری مراسم یادبود قتل مادر و پدرش پروانه و داریوش فروهر بود که ۲۰ سال پیش به دست ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. در این رابطه میگوید: «دو روز پیش از سالگرد وقتی به روال این سال های اخیر آگهی دعوت به مراسم در روزنامه اطلاعات چاپ شد آن کارشناس اطلاعاتی مربوطه تماس تلفنی گرفت و در لحنی خوددارتر از چند سال اخیر همان خط و نشان های تکراری را کشید و پرونده قضایی ام را به یادم آورد. اما حرفی از ممنوع بودن مراسم نزد.»
پرستو فروهر در ادامه از حس و حالش در آن روزها میگوید. اینجا ناگهان لحن صدای مبارز پرکار عوض میشود و نفس کشیدن برایش مشکلتر. میگوید: «پیش از ظهر که روی ایوان خانه ایستاده بودم، آنجا که هم خانه است و هم قتلگاه، آنجا که همزمانی ناممکن مأمن و مسلخ را حس میکنی باز هم آن تصویر سیاه و سفید ذهنم را اشباع کرده بود. هنوز به ساعت آن عکس نرسیده بودیم.»
صحبت از عکسی است که در شب وقوع جنایت و هنگام انتقال پیکرهای داریوش و پروانه فروهردر یک پتو توسط ماموران دولتی گرفته شده است.
پرستو میگوید: «این عکس هیچ نشانهای برای دریافت آنچه درون پتو حمل میشود، نمیدهد. به بیحرمتی به انسانهایی که جسدشان را آنگونه درون پتو میبرند که انگار تلنبار مادهی له شده است، بیاعتناست. هیچ نشانهای در عکس به هویت مردگان اشاره ندارد، و به آن التهاب و اعتراض که قتل آنها سبب شد. هیچ نشانهای در این عکس به پسزمینهی سیاسی آن واقعه اشاره ندارد.
تمامی عکسهایی که آن شب در خانهی داریوش و پروانه فروهر گرفته شدهاند، از همان ابتدا محرمانه و ممنوعه اعلام شدند. حتی عکسهایی که ادارهی آگاهی در ثبت جنایت گرفته بود از پروندهی رسیدگی حذف شد. تنها این یک عکس بود که سه سال پیش در یک کتاب حکومتی و قطور چاپ شد. در یک روزشمار تصویری از سی سال جمهوری اسلامی که حاوی انبوهی از تصویرهای جورواجور از مناسبتهای حکومتی تا سیل و آتشسوزی و جنگ و فوتبال است. آن عکس سیاه و سفید از شب یکم آذر از مکان قتل پروانه و داریوش فروهر هم در صفحهی هزاروپانزدهم کتاب آمده است. زیرش نوشته است: «قتل مشکوک داریوش فروهر وزیر کار دولت موقت و همسرش در منزل»
در این زیرنویس هم باید دنبال آن چیزی گشت که ناگفته مانده است. اینجا پروانه فروهر در واژهی «همسر» خلاصه شده و هویت سیاسی و جایگاه اجتماعی او ناگفته مانده است. پیکار سیاسی پنجاهسالهی داریوش فروهر به دوران چندماههی وزیری او خلاصه شده است. واژههای کلیدی مخالف حکومت، مبارز سیاسی و دگراندیش در بیان هویت کشتهشدگان ناگفته مانده است. قتل مشکوک جایگزین قتل سیاسی شده است.
چرایی انتشار این عکس و زیرنویس در یک «کتاب مرجع» را باید در همین ناگفتهها و تحریفها پی گرفت. اینجا «تاریخ» ابتری بازنمایی شده، که واقعه را از حقیقت آن تهی کرده و روایتی سطحی و پوشالی از آن به خورد بیننده میدهد.
این عکس نمونهایست از چگونگی بازنمایی تاریخ مخالفان سیاسی از سوی ساختار قدرت در ایران و به روایتی سندیت میدهد که قدرت حاکم را از مسئولیت و پاسخگویی بری میکند و تاریخ را به انباشتی از حوادث استحاله میکند.»
پرستو فروهر سپس عکس دیگری را نشان میدهد، عکسی رنگی: «چند ساعت بعد اما حیاط آن خانه تصویر دیگری یافت. آفتاب پاییزی هنوز پهن بود و آن حیاط پر شده بود از کسانی که به یاد کشتهشدگان، همانها که جسدهایشان در آن عکس در آن پتو حمل میشود، گردآمده بودند. انگار آنها آمده بودند تا جای خالی خود را در آن شب پر کنند. تا حضور خود را به آن تصویر سیاه و سفید که در نبودشان ثبت شد، بنمایانند. تا بازنمای حافظهی جمعی از واقعهای باشند که آن عکس سیاه و سفید سعی در تحریف آن دارد. آنها آمدند تا تاریخ را به روایت آن عکس مغرضانه واگذار نکنند. این تصویر ساخته و پرداختهی ما مردمی ست که برای بازپسگیری حقوق خویش از حکومت تلاش میکنیم.
چنین تصویری را میتوان نمود بالیدن ایستادگی ما دانست. نمود آن واژه دادخواهی که ۲۰ سال است تکرار کرده ایم و تلاش خو را با آن می نامیم.»
به اعتقاد پرستو فروهر، دادخواهی تعلق بازماندگان به عزیزان جانباخته شان را به تعهدی تبدیل میکند برای یادآوری سرگذشتی که استبداد شریان حیاتش را قطع کرده است. پس دادخواهی به چالش کشیدن مرگیست که محصول استبداد است؛ طلب حق است.
به نطر میرسد که ۲۰ سال تلاش بی وفقه وابستگان قربانیان قتلهای سیاسی آذر ۷۷، به ویژه مبارزه چشمگیر پرستو فروهر در سطح ملی و بین المللی برای گرفتن حق و زنده نگه داشتن یاد و نام آنانی که حذف فیزیکیشان تلاشی “مذبوحانه” برای حذف آنان از اذهان عمومی بود ثمر داده است.
در دو سال اخیر شاهد حضور بی سابقه عکسها و مطالبی در باره قتلهای سیاسی ۶۷ و ۷۷ بوده ایم و اکنون نشریه داخلی اندیشه پویا پرونده ویژهای درباره داریوش فروهر منتشر کرده است. جلد مجله هم به عکس بزرگی از این مبارز سیاسی آزادیخواه مزین است.
پرستو فروهر میگوید: «این نوع از استحاله البته تنها محصول ساختار حاکم نیست. همان مردمی که من همواره به حضورشان دل بستهام هم گاه به شدت همدست و همسوی رواج استحاله میشوند. واکنش در برابر آنها حتی دشوارتر از دم و دستگاه سرکوب است. پیدا کردن زبان و بیان برای نقد هم دشوار است.»
پرسش و پاسخ
بخش پایانی برنامه به پرسش و پاسخ تعلق داشت. پرسشکنندگان از پرستو فروهر برای نگه داشتن شمع مبارزه برای عدالت و دادخواهی قدردانی کردند و بیش از طرح پرسش، به اظهار نظر در باره آنچه که فروهر در سخنرانیش ایراد کرده بود پرداختند.
یکی از شرکت کنندگان اظهار داشت که پرستو فروهر از نادرکسانی است که همواره تلاش کرده است، پلی بین وابستگان قربانیان قتلهای سیاسی و فعالان در زمینه دادخواهی بزند.
او در پاسخ ضمن بیان اینکه در این زمینه تلاشها و همدلی و همراهی زیادی در داخل و خارج ایران صورت گرفته تاکید کرد: «این یک طنابکشی است که بسیاری در آن نقش داشته و دارند».
کاظم کردوانی یکی از دبیران کانون نویسندگان در دهه ۷۰ نیز مشاهدات خود در آن زمان را به ویژه در رابطه با غفار حسینی، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری به اختصار بیان کرد و گفت که در مراسم خاکسپاری حسینی علاوه بر خانواده او تنها ۱۵ نفر شرکت داشتند. او این را بیانگر وحشت مردم از خشونت بی پروای حاکمیت خواند. کردوانی همچنین گفت، آنزمان نه تنها حکومت بلکه مردم هم در اعمال سانسور دست داشتند و برخی حتی هماهنگ با حکومت فعالان سیاسی و منتقدان را “سرکوب میکردند”.
یکی دیگر از شرکت کنندگان این پرسش را مطرح کرد که «چرا جنایتهای جمهوری اسلامی در گذشته به فراموشی سپرده میشود، چرا حافظه تاریخی به فراموشی سپرده میشود؟»
فروهر در پاسخ گفت که ایران به دلیل سرکوب گسترده از جانب رژیم دچار خلا مبارزه سیاسی شده اما تلاشهایی که در این زمینه در گوشه و کنار ایران و جهان صورت میگیرد امیدوار کننده است. او در این راستا از جمله به برگزاری مراسم یادبودی که چند هفته پیش کانون نویسندگان برای اعضای کشته شده خود برگزار کرده بود اشاره کرد.
او همچنین به گزارشهای اخیر رسانه های فارسی زبان خارج کشور و فعالیت ایرانیان در شبکه های اجتماعی در رابطه با قتلهای سیاسی در دهه های گذشته اشاره کرد و گفت، باید از این اقدامات نیرو گرفت.
حضور کمرنگ ایرانیان مقیم برلین
در مراسم بیستمین سالگرد قتلهای سیاسی آذر ۷۷ در دفتر کانون پناهندگان سیاسی در برلین حدود ۸۰ تن از ۱۲ هزار ایرانی و ایرانیتبار مقیم این شهر شرکت کردند. میانگین سنی دور وبر ۵۰ سال بود و از خیل جوانانی که در سالهای اخیر به آلمان پناهنده شده اند خبری نبود.
حمید نوذری از کانون پناهندگان در این باره میگوید: «حضور کمرنگ ایرانیان در فعالیت یا مراسم سیاسی تنها مختص امشب نیست بلکه ما در یکی دو سال اخیر شاهد این روند هستیم. در مراسم یادبود کشتگان تابستان ۶۷ هم تعداد زیادی شرکت نکردند.»
نوذری معتقد است که بسیاری از ایرانیان “محافظه کار” یا “ملاحظه کار” شدهاند و به ویژه جوانان از شرکت در این برنامه ها دوری میجویند.
او تاکید میکند که یک بخش از جوانان پناهنده فعالیت سیاسی میکنند و “رادیکال هم هستند” اما با مواضع نسلهای گذشته و اتفاقاتی که در دهههای گذشته رخ داده نزدیکی ندارند.